بیآبرویی عروس خانواده در مراسم عزای مادرشوهر!
با آن که همسر سابق برادرم به بهانه نفقه پسرش به مجلس عزای مادرم آمد وآبروریزی به راه انداخت، باز هم درحالی از خانواده ما شکایت کرده که مرا نیز کتک زده و به گردنم آسیب رسانده است...
به گزارش رکنا، زن جوان که به همراه برخی از اعضای خانوادهاش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد مراجعه کرده بود، درحالی که آتل بسته به گردنش را نشان میداد به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: اینها آثار کتککاریهای زن سابق برادرم است که مجلس عزای مادرم را به هم ریخت.
این زن جوان که مدعی بود بهتازگی ازدواج کرده است درباره این ماجرای تاسف بار ادامه داد: من ۵ خواهر و برادر دارم که به جز خواهر کوچکترم بقیه ازدواج کردهاند، اما زندگی آرام ما از روزی رنگ آشفتگی به خود گرفت که همسر برادرم با آن که یک پسر ۳ ساله داشت، درگیری و مشاجرههای خانوادگی را شروع کرد. او مدعی بود «اردشیر» با زن دیگری ارتباط دارد و همین موضوع آنها را به مرز جدایی کشاند. مادرم خیلی تلاش کرد تا «ژینوس» را از طلاق منصرف کند و به زندگی مشترک با اردشیر ادامه بدهد ولی او میگفت چند بار همسرش را با زنان غریبه دیده است و دیگر نمیتواند این صحنههای تلخ و دردناک را تحمل کند.
خلاصه در همین روزها بود که فهمیدم مادرم به سرطان پیشرفته مبتلا شده است و فرصت زیادی برای ادامه زندگی ندارد. با وجود این، تصمیم «ژینوس» تغییری نکرد و او درحالی از برادرم به صورت توافقی طلاق گرفت که همه ما درگیر درمان سرطان مادرم بودیم. آن زمان برادرم در طبقه پایین منزل ما زندگی میکرد و «ژینوس» هم در قبال بخشیدن مهریهاش سرپرستی «نیما» را پذیرفت اما قرار شد که برادرم هر ماه مبلغی را برای نفقه فرزندش بپردازد.
فقط 2روز آخر هفته «نیما» به خانه برادرم میآمد و درکنار ما بود. مادرم که این شرایط را میدید، غم عجیبی بر چهرهاش نمایان بود و مدام غصه میخورد تا این که بالاخره زودتر از آنچه پزشکان متخصص تشخیص داده بودند از دنیا رفت و همه ما به سوگ مادر نشستیم. هنوز مشغول برگزاری مراسم عزاداری بودیم که ناگهان «ژینوس» با آرایش غلیظ و لباسهای رنگی که انگار به مجلس عروسی میرود، توهینکنان به طرف منزل ما آمد و فریاد زد «هر بلایی به سرتان بیاید حق تان است! چرا که آه و نفرینهای من ادامه دارد!»
یکی از خواهرنم درحالی که مهمان ها را بدرقه میکرد، به سمت «ژینوس» رفت و اصرار کرد که دست از آبروریزی بردارد ولی او مدام فریاد میزد: اردشیر کجاست؟ چرا نفقه پسرم را واریز نمیکند؟! در همین حال به سمت ما حمله ور شد و من و2 تن دیگر از خواهرانم با او درگیر شدیم به طوری که «ژینوس» به گردن من آسیب رساند!
اطرافیان وقتی این وضعیت را دیدند من و خواهرانم را به داخل اتاق بردند تا «ژینوس» هم به خانهاش برود اما او به کلانتری آمده و از ما شکایت کرده است. حالا من هم که با تجویز پزشک آتل بسته ام به خاطر آسیب دیدگی گردنم و توهین و فحاشیهای ژینوس از او شکایت دارم.
در پی وقوع این درگیری خانوادگی، بررسیهای قانونی و کاوشهای روانشناختی ماجرا با دستور سرهنگ قاسم همت آبادی(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی