خبرهای داغ
کدخبر: ۵۵۷۲
تاریخ خبر:

با دوستم می‌خواستیم شوهرم را امتحان کنیم؛ من را طلاق داد و با دوستم ازدواج کرد!

آمدم شوهرم را که بهش شک کرده بودم امتحان کنم که خودم را بیچاره کردم و او با دوستم ریخت رو هم و من ماندم.

با دوستم می‌خواستیم شوهرم را امتحان کنیم؛ من را طلاق داد و با دوستم ازدواج کرد!

چند وقتی بود که به پوریا شک کرده بودم ،پیش چندتا فال گیر فال گرفتم همه می گفتند که پوریا داره بهت خیانت می کنه و همین موضوع باعث می شد بیشتر حساس بشم تا اینکه با مشورت نازی و مهوش تصمیم گرفتم یکی از دوستان دورم را که پوریا تا حالا ندیده سراغش بفرستم تا امتحانش کنم.

مرجان را بعنوان مشتری به بوتیک پوریا فرستادم ،اما نتیجه خاصی نگرفتم و بر اساس آنچه مرجان می گفت : پوریا به اون محل نداده است.

با توجه به اینکه مرجان دختری زیبا و خوش اندام بود و پوریا تحویلش نگرفته بود تو دلم خوشحال بودم و امیدوار شدم و تا حدودی افکار سیاهی که تو ذهنم بود خارج شد.

چند ماه از این موضوع گذشت که اتفاقی به گوشی پوریا دست پیدا کردم و چت های عاشقانه پوریا رو با یه دختر دیدم .دنیا دور سرم چرخید،شماره را برداشتم و تصمیم گرفتیم نازی به اون دختر زنگ بزنه و تهدیدش کنه اما وقتی نازی داشت شماره می گرفت با کمال تعجب دیدیم اون شماره شماره مرجان است.

سراغ مرجان رفتم و دعوای بدی باهاش کردم اما وقتی مرجان لب باز کرد و داستان دوستی اش با پوریا را تعریف کرد دیگه نتونستم تحمل کنم.

پوریا مرجان را صیغه کرده بود و بعد از این ماجرا دعوای بدی بین من و پوریا رخ داد و دعوا به خانواده ها کشید و نهایتا پوریا من رو طلاق داد و با مرجان ازدواج کرد.

copied
ارسال نظر
 
  • تارا

    نوش جانت آخه اینم شد امتحان؟

  • محمد

    فکر کرده بودی شوهرت یوسف پیغمبر است؟ خوب همینه دیگه

  • ناهید

    خدا شفات بده با این امتحانت

  • ناشناس

    یکی واسه گارانتی خودش مهریه میده، او ن یکی دنبال قاتل بروسلی.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان

اخبار روز سایر رسانه ها

    اخبار از پلیکان

    وب گردی

      دیگر رسانه ها