خبرهای داغ
کدخبر: ۹۰۲۹
تاریخ خبر:

دانستنی‌هایی درباره خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره)

امام از همان دوران طلبگی به لحاظ اقتصادی زندگی سختی داشتند و از همین جهت خانم ثقفی که در خانه پدری زندگی نسبتا مرفهی را تجربه کرده بود، بایستی خود را با آن زندگی طلبگی وفق می‌داد.

دانستنی‌هایی درباره خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره)

«... در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‌] من با هر شدتی باشد می‌‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد...»

این جملات بخشی از نامه‌ای است که حضرت امام خمینی رحمهًْ‌الله‌علیه در حالی که 31 سال داشتند به هنگام سفر حج در فروردین 1312 برای همسرشان، خانم خدیجه ثقفی نوشتند. نامه‌ای که کلمه به کلمه آن، سرشار از عشق و محبت امام به خانواده بوده و سبک زندگی اسلامی را در روابط با همسر را ترسیم می‌نماید. 

براساس اسناد مکتوب و شفاهی از جمله گفت‌و‌گوهای مختلف با همسر و دختران امام، مرحومه خانم خدیجه ثقفی پس از طی شرایط و مراحل متعددی، با روح‌الله خمینی جوان که طلبه‌ای از خمین بود و در قم اقامت داشت، ازدواج می‌کند. 

او که در خانواده نسبتا مرفه در تهران متولد و بزرگ شده بود، اگرچه پدرش از روحانیون معروف و از دوستان آیت‌الله خمینی بود اما چندان رضایتی به ازدواج با یک طلبه آن هم از قم را نداشت و از همین روی خمینی جوان، 4 بار از او خواستگاری کرد تا اینکه در رویایی صادقه حضرت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمومنین علی علیه‌السلام و امام حسن مجتبی علیه‌السلام را رویت کرد که از وی ناراضی هستند و مادربزرگش همین نارضایتی را دلیلی بر لزوم ازدواج با آیت‌الله روح‌الله خمینی دانست. 

امام در ماه رمضان با خانم خدیجه ثقفی ازدواج کردند‌، چرا که مقید بودند بایستی درس‌های حوزه تعطیل باشد و پس از یک هفته‌ای به قم رفته و در خانه‌ای اجاره‌ای و محقر ساکن شدند. 

رفتار و اخلاق حضرت امام در خانواده

مرحومه خانم خدیجه ثقفی درباره رفتار و روابط امام با ایشان گفته است:

«... امام همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی‌کردند. اگر لباس و حتی چای می‌خواستند، می‌گفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای می‌ریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بی‌احترامی و اسائه آداب نمی‌کردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف می‌کردند. تا من نمی‌آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی‌کردند. به بچه‌ها هم می‌گفتند صبر کنید تا خانم بیاید...»

امام از همان دوران طلبگی به لحاظ اقتصادی زندگی سختی داشتند و از همین جهت خانم ثقفی که در خانه پدری زندگی نسبتا مرفهی را تجربه کرده بود، بایستی خود را با آن زندگی طلبگی وفق می‌داد. مرحومه ثقفی در این مورد گفته است:

«... این طور نبود که بگویم زندگی مرا با رفاه اداره می‌کردند. طلبه بودند و نمی‌خواستند دست، پیش این و آن دراز کنند، همچنان که پدرم نمی‌خواست. دل‌شان می‌خواست با همان بودجه کمی که داشتند، زندگی کنند، ولی احترام مرا نگه می‌داشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. همیشه به من می‌گفتند: جارو نکن. اگر می‌خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، می‌آمدند و می‌گفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. من پشت سر ایشان اتاق را جارو می‌کردم و وقتی منزل نبودند، لباس بچه‌ها را می‌شستم...»

مرحومه خانم ثقفی درمورد اخلاق امام در برخورد با همسر اظهار داشته:

«... یک سال که به امامزاده قاسم رفته بودیم، کسی که همیشه در منزلمان کار می‌کرد با ما نبود. بچه‌ها بزرگ شده و دخترها شوهر کرده بودند. وقتی ناهار تمام شد، من نشستم لب حوض تا ظرف‌ها را بشویم. ایشان همین که دیدند من دارم ظرف‌ها را می‌شویم، به فریده، یکی از دخترها که در منزل ما بود، گفتند: فریده! بدو. خانم دارد ظرف می‌شوید...»

خانم خدیجه ثقفی درباره روش امام در زندگی مشترک اظهار داشته است:

«... امام در مسائل خصوصی زندگی من دخالت نمی‌کردند. اوایل زندگی‌مان، یادم نیست هفته اول یا ماه اول به من گفتند: من کاری به کار تو ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش اما آنچه از تو می‌خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی...»

سفرهای خانم و دلتنگی‌های امام 

حضرت امام قرار گذاشته بودند که سالی یک‌بار همسرشان به تهران رفته و سه ماه تابستان را در تهران بگذراند، خودشان هم به خمین می‌رفتند. اما از روزی که خانم به مسافرت می‌رفت، امام ناراحت و دلتنگ می‌شدند تا ایشان برگردد. 

سرکار خانم فریده مصطفوی، دختر امام در خاطرات خویش از این اخلاق امام چنین یاد کرده است:

«... آنچه که روابط آقا و خانم را از دیگران متمایز می‌نمود، علاقه و احترام آقا به خانم بود.... در خاطرم هست، از زمانی که خانم از خانه خارج می‌شدند، تا زمانی که به خانه برگردند، آقا اخم‌هایشان در هم بود. به محض ورود خانم به خانه، آقا گل از گل‌شان می‌شکفت... وقتی آقا اخم می‌کردند، ما به شوخی می‌گفتیم: اگر خانم باشد، آقا می‌خندند و وقتی خانم نباشد، آقا ناراحتند و اخم می‌کنند. خلاصه ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم آقا باز نشد. عاقبت من گفتم: خوشا به حال خانم که شما این قدر دوستش دارید. ایشان گفتند: خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کرده، هیچ کس نکرده است؛ شما هم اگر مثل خانم باشید، همسرتان شما را این قدر دوست خواهند داشت...»

سال‌های زندان و حصر و تبعید

بخشی از فداکاری‌هایی که امام مورد اشاره قرار دادند به دوران مبارزه و زندان و حصر و تبعید ایشان مربوط می‌شود. از جمله وقتی بعد از سخنرانی عصر عاشورا، رژیم شاه تصمیم به دستگیری امام گرفت. خانم ثقفی، همسر امام خاطره خود را از آن شب و حوادث بعد از آن، چنین تعریف کرده است: 

«...آنها لگد زدند به در خانه، ما همه در حیاط خوابیده بودیم. آقا رفتند و گفتند؛ لگد نزنید آمدم. آقا، عبا و قبایشان را پوشیدند و آنها در را شکستند و ریختند داخل خانه و ایشان را بردند. دو سه روزی در منزل مسکونی بازداشت بودند و بعد ایشان را به زندان قصر منتقل کردند. 12-10 روزی در قصر بودند....آقا، دعا و لباس خواسته بودند، برایشان دادیم. بعد ایشان را بردند عشرت‌آباد و دو ماه آنجا بودند. نمی‌گذاشتند هیچ‌کس پیش ایشان برود...»

بار دیگر مزدوران ساواک پس از سخنرانی امام درخصوص کاپیتولاسیون، شبانه به منزل امام ریختند. که این بار بلافاصله ایشان را تبعید کرده و با هواپیمای نظامی به ترکیه بردند. همسر امام خاطره خود را از آن شب چنین بیان نموده است: 

«...آقا سخنرانی دیگری کردند که همان کاپیتولاسیون بود. یک شب دیدیم که ریختند پشت در خانه. من در ایوان بودم. با آن که دیوار بلند بود یکی بالای دیوار بود. آقا طرف دیگر حیاط بودند من این طرف حیاط. دوباره دیدم یکی دیگر پرید. صدا کردم: «آقا» و دیدم که درب بین خانه ما و بیرون را با لگد می‌زنند. آقا صدای من را که شنید بلند صدا زد: «در را شکستید، من دارم می‌آیم». یک وقت دیدم یکی دیگر هم پرید بالا، من دیگر ترسیدم، نزدیک سحر بود. آقا آمد بیرون و داد زد به آنها: «در شکست! بروید بیرون من می‌آیم». همین که دیدند آقا آمد بیرون به طرف من و من هم توی ایوان ایستاده بودم از دیوار به طرف بیرون پایین پریدند. آقا آمد مهر و کلید در قفسه‌اش را به من داد و گفت: «این پیش تو باشد تا خبر دهم.» و از آن در رفت بیرون. من آن را قایم کردم و به هیچ‌کس نگفتم. چون توقع می‌کردند کلید یا مهر را بگیرند. احمد بیدار شده بود. 18-17 ساله بود...

با بردن امام به ترکیه، دوران تبعید 13 ساله ایشان شروع شد و با انتقال امام به عراق، همسر ایشان، مرحومه خدیجه ثقفی نیز راهی نجف شدند تا دور جدیدی از زندگی خود را شروع کنند، دوره‌ای که شاید بتوان گفت سخت‌‌ترین دوران زندگی ایشان بود؛ بدی آب و هوا، دوری از وطن، جدا شدن از بستگان و آشنایان، دوری از خانواده پدری و مهم‌تر از همه درگذشت حاج آقا مصطفی که علاقه بسیاری به ایشان داشتند، از مواردی بود که گذران دور غربت را تلخ‌تر کرد.

در سال‌های بعد از انقلاب نیز این رنج‌ها و سختی‌ها به شکلی دیگر ادامه یافت و با بیماری قلبی امام که چند بار به بیمارستان کشیده شده و سپس رحلت دردناک ایشان و پس از آن درگذشت ناگهانی سید احمد به اوج خود رسید.

مقام معظم رهبری درباره شخصیت مرحومه خدیجه ثقفی فرموده اند:

«... خانم را من یک زنی دیدم با یک شخصیت مستحکم و قوی. خیلی برای من این مهم بود. البته شنیده بودم قبلا... می‌گفتند خانم خیلی زن مستحکمی است... دیدم این را در قضایای مختلف، نجف رفتند، سال‌ها بودند، امام را آن‌گونه دستگیر کردند، مرحوم آقا مصطفی در نجف از دنیا رفتند، بعد هم حاج احمدآقا؛ این خانم قرص و محکم. خیلی شخصیت محکمی داشت...»

گفت‌و‌گوی کیهان با همسر امام خمینی

روز چهارشنبه چهارم بهمن ۵۷، حمیده امیری، خبرنگار کیهان در پاریس برای نخستین بار با همسر امام خمینی مصاحبه کرد. حاصل این ملاقات را که روز بعد در روزنامه کیهان منتشر شد، در پی می‌خوانید:

در خانه چهاراتاقی که محل اقامت امام خمینی است، دو اتاق به همسر، فرزندان و نوه‌های ایشان اختصاص داده شده است. همسر امام خمینی دیروز [چهارشنبه ۴ بهمن]در حالی که روی پتو نشسته بود، مرا به اتاق خود پذیرفت. در اتاق کوچک ده زن کنار هم روی پتو نشسته بودند.

همسر امام خمینی روسری سورمه‌ای ساده‌ای به سر بسته بود و ژاکت و دامن ساده‌ای به تن داشت. او بسیار خوش‌مشرب و خوشحال می‌نمود.

عروس امام خمینی به من گفت: «خوشحالی همسر امام دائمی است، چراکه ازدواج خوبی داشته است.»

همسر حضرت آیت‌الله العظمی در گفت‌وگوی کوتاهی که داشتیم تاکید کرد که «زن به اندازه مرد آزاد است.» وی که هر روز با زنان مختلفی که برای دیدار حضرت آیت‌الله به نوفل‌لوشاتو می‌آیند ملاقات می‌کند، در این مصاحبه گفت: «البته اسلام برای زنان احکامی دارد، همچنان‌که برای مرد‌ها نیز احکامی دارد.»

همسر امام خمینی که ۵۰ سال پیش با حضرت آیت‌الله العظمی ازدواج کرد، زندگی خانوادگی‌اش را فضایی صلح‌آمیز و پرتفاهم خواند.

وی که دارای سه دختر و یک پسر و چهارده نوه است، سرمشق‌های همسرش را در تنظیم یک کانون خانوادگی، سرمشق‌های قابل تاسی ذکر کرده و از کمک ایشان در امور خانواده و همکاری در کار‌های خانه به طریقی که یک رهبر طراز نخست مذهبی و سیاسی دارد، یاد می‌کند.

همسر آیت‌الله العظمی در سیزده سالگی به عقد ازدواج ایشان درآمده است.

از وی پرسیده شد تصمیم‌گیری به عهده چه کسی است؟ او گفت: امور داخلی با من بود و امور خارجی با ایشان. ولی همیشه با هم مشورت می‌کردیم.

copied
ارسال نظر
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان

اخبار روز سایر رسانه ها

    اخبار از پلیکان

    وب گردی

      دیگر رسانه ها