نقد و بررسی سریال پوست شیر + خلاصه داستان

نعیم پس از تحمل ۱۵ سال حبس، آزاد شده و تصمیم دارد دخترش را ببیند. لیلا اما در ابتدا مخالفت می‌کند، چرا که معتقد است حضور نعیم، زندگی آن‌ها را دگرگون خواهد کرد. با اصرارها و تهدیدهای نعیم، بالاخره ساحل به دیدار پدر می‌آید اما با او دعوا کرده و سرش داد می‌زند که از جان ما چه می‌خواهی؟! من دیگر دختر تو نیستم و... نعیم که به شدت دل‌شکسته است، موضوع را با رضا در میان می‌گذارد. رضا به دیدار ساحل رفته و او را راضی می‌کند تا دوباره نعیم را ببیند. ساحل، این بار با مهربانی به سمت نعیم می‌رود و رابطه‌شان مانند گذشته، شکل می‌گیرد. اما رازی هست که ساحل از نعیم، مخفی کرده و آن این است که آن‌ها قرار است تا یک هفته دیگر برای همیشه از ایران بروند. به همین علت، او می‌خواهد تک تک این دقایق پایانی را در کنار پدرش باشد و به او پیشنهاد می‌دهد که با هم به سفر شمال بروند. در پایان سفر، ساحل، حقیقت را به پدر می‌گوید. نعیم با شنیدن این خبر به شدت عصبانی شده و تصمیم می‌گیرد تا به تهران باز گردد. در طول مسیر اما ناگهان، حال جسمی نعیم به هم می‌ریزد. او، به کنار جاده می‌رود، از ماشین پیاده شده و ناگهان بیهوش می‌شود. وقتی به هوش می‌آید، دیگر ساحل در کنار او نیست و توسط افرادی ناشناس، دزدیده شده و به قتل رسیده است! این اتفاق آغاز داستان این سریال است که با یافتن قاتل ساحل توسط پلیس و خودِ نعیم، پی گرفته می‌شود.