خبرهای داغ
کدخبر: ۹۳۹۷
تاریخ خبر:

۷ نکته مثبت سریال «رهایم کن» که آن را جذاب و دیدنی می‌کند

«رهایم کن» نقاط قوت زیادی در فرم و محتوا دارد و مروری بر نقاط قوت آن نشان می‌دهد چرا باید این سریال را در حال حاضر بهترین سریال شبکه نمایش خانگی بدانیم.

۷ نکته مثبت سریال «رهایم کن» که آن را جذاب و دیدنی می‌کند

شهرام شاه‌حسینی با «رهایم کن» یک قدم رو به جلوی بلند در کارنامه هنری‌اش برداشته است. تا پیش از این او را با آثاری معمولی و حتی ضعیف می‌شناختیم و حالا باید اعتراف کنیم این کارگردان استعداد و هنر فیلمسازی‌اش را آشکار کرده است. سریال‌های شاه‌حسینی برای تلویزیون چنگی به دل نمی‌زد و در سینما فقط می‌شد به «خانه دختر» اتکا کرد. شاه‌حسینی در شبکه نمایش خانگی با «می‌خواهم زنده بمانم» نشان داد راه و روش داستانگویی و ساخت سریالی جذاب را بلد است و حالا با «رهایم کن»، نه تنها بهترین اثر کارنامه هنری خود بلکه یکی از بهترین سریال‌های شبکه نمایش خانگی را ساخته است.

«رهایم کن» در فیلمنامه و کارگردانی سریالی تماشایی است و تا امروز توانسته با رعایت استانداردهای حرفه‌ای سریال‌سازی مخاطبان زیادی برای خودش پیدا کند. «رهایم کن» نقاط قوت زیادی در فرم و محتوا دارد و مروری بر نقاط قوت آن نشان می‌دهد چرا باید این سریال را در حال حاضر بهترین سریال شبکه نمایش خانگی بدانیم.

رهایم کن

۱. کارگردانی چشم‌نواز و حرفه‌ای سریال

کارگردانی تروتمیز و حساب شده شاه‌حسینی بخش مهمی از جذابیت سریال است. قاب‌هایی که در «رهایم کن» مشاهده می‌کنیم در صحنه‌های زیادی حرفه‌ای و چشم‌نواز گرفته شده و نقطه قوتی برای سریال به حساب می‌آید. شاه‌حسینی به خوبی دریافته دکوپاژ دوربینش در چه زاویه‌ای بهترین قاب را می‌گیرد و این مورد را در صحنه‌های مختلف مثل نماهای لانگ شات و مدیوم شات بارها دیده‌ایم.

دوربین آرش رمضانی در «رهایم کن» صحنه‌ها را حساب شده قاب بندی کرده است. صحنه‌هایی که از داخل اتوموبیل فیلمبرداری شده علاوه بر اینکه حسِ تنش و اضطراب را می‌رساند، جذابیت بصری زیادی به فیلم تزریق می‌کند. در نماهای باز زیادی چنین حس زیبایی‌شناسانه‌ای را می‌توانیم از نوع قاب‌بندی‌ها بگیریم.

آهسته کردن صحنه‌ها، بدون اینکه کارگردان را دچار هیجان زدگی یا زیاده‌روی در این کار بکند، در صحنه‌هایی با بار احساسی، خیلی خوب حس را منتقل می‌کند. در صحنه‌های زیادی هوشمندی کارگردان را در نحوه قرارگیری دوربین می‌بینیم تا بخشی از بار احساسی داستان از این طریق منتقل شود.

۲. شخصیت‌پردازی‌های درست و بازی‌های پرقدرت بازیگران

«رهایم کن» نقاط قوت زیادی دارد ولی باید سهم زیادی برای بازی قابل قبول بازیگرانش قائل شویم. در قسمت‌های ابتدایی شاید تصور نمی‌کردیم تا این اندازه با شخصیت‌های سریال ارتباط بگیریم. به شخصه تصور نمی‌کردم هدی زین‌العابدین تا این اندازه نقشِ دختری مستاصل، بازی خورده و سردرگم را بازی کند و بتواند با نوع بازی و میمیک صورتش با بیننده ارتباط بگیرد.

این مورد را در بازی حسن معجونی در نقش ناصر می‌بینیم. هر چه از سریال گذشت، نقش ناصر در سریال پررنگ‌تر شد و بیشتر به او نزدیک‌تر شدیم. مردی درویش مسلک که مصداق بارز این شعر مولاناست: « خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش/ بِنَماند هیچش اِلّا هوس قمار دیگر.» حسن معجونی یکی از متفاوت‌ترین بازی‌هایش را در «رهایم کن» ارائه داده است و چقدر هم این نقش به او خوش نشسته است. در سکانسی که ناصر خبر مرگ پسر جوانش را می‌شنود، می‌بینیم که معجونی چقدر پرقدرت به ایفای نقش می‌پردازد و بیننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

محسن تنابنده به عنوان بازیگر نقش اصلی سریال مثل همیشه عالی ظاهر شده است. تنابنده را باید بازیگر شش دانگ در سینمای ایران دانست که در نقش‌های جدی و کمدی به یک اندازه قوی و خوب ظاهر می‌شود. تنابنده در صحنه‌های بسیاری، تنها با حالت صورتش،‌ پیام را می‌رساند و همین نشان دهنده فهم درست او از بازیگری است.

هوتن شکیبا هم هرچه بیشتر گذشت بیشتر در نقش هاتف جا افتاد و الان به یکی از نقش‌های اصلی سریال تبدیل شده است. بابک کریمی، مهدی حسینی‌نیا، آزاده صمدی، مونا احمدی و بقیه بازیگران در نقش‌های‌شان عالی ظاهر شده‌اند و جایی برای انتقاد نگذاشته‌اند. البته بخش مهمی از درخشیدن بازیگران به شخصیت‌پردازی درست و اصولی آنها در فیلمنامه برمی‌گردد. تمام شخصیت‌های سریال چند وجهی و چند بعدی هستند و همین خاکستری بودن به نقطه قوت‌شان تبدیل شده است. شخصیت‌ها باورپذیر درآمده‌اند و بیننده را با خود همراه می‌کنند.

در پایان این بخش نباید از بازیِ‌ تحسین برانگیز محمدصادق میرمحمدی در نقش راما غافل شویم. پسری خردسال با سندرم داون که مثل الماس در سریال می‌درخشد و هر جایی که حضور داشته، عالی ظاهر شده است. بازی گرفتن از چنین کودکی سخت است ولی شاه‌حسینی در بهترین شکل ممکن، با میرمحمدی کار کرده است. به قول یکی از دوستان، راما در «رهایم کن» مثل قطعه‌ای از بهشت می‌ماند. بهترین تعریفی که می‌توان از بازی او کرد،‌ همین تعریف است.

رهایم کن

۳. داشتن پیرنگ و خرده پیرنگ‌های جذاب

برای یک سریال مهم داشتن خط اصلی داستان و بودن داستان‌های فرعی در کنارش حیاتی و مهم است. هرگاه سریالی از فقر داستان بهره ببرد، کارگردان به ناچار مجبور به آب بستن به سریال با گرفتن صحنه‌های اضافی می‌شود. کاری که در سریال‌های تلویزیونی به وفور اتفاق می‌افتد.

در «رهایم کن» نه تنها با فقر داستان مواجه نیستیم، بلکه غنای داستان عامل مهمی در جذب مخاطب بوده است. سناریوی جذاب «رهایم کن» در کنار خط اصلی داستانش، پر از داستان‌های فرعی جذاب است که گاهی جذابیت‌شان از قصه اصلی بیشتر می‌شود. این به قوت فیلمنامه برمی‌گردد.

از ابتدای سریال تا به الان، در کنار داستانِ حاتم و مارال، با شخصیت‌های زیادی آشنا شده‌ایم و پس از چندین قسمت و با ورود هاتف، سریال برگ‌های دیگری برای داستانش رو کرد. از ماجرای افسانه تا مرگ کارگر معدن و یونس و دشمنی و رقابت عشقی بهرام و شاهین و دهها اتفاق دیگر به رقابت عشقی دو برادر رسیده‌ایم.

«رهایم کن» از همان اولین قسمت، داستان‌های فرعی زیادی برای سرپا ماندن و نگه داشتن مخاطب داشته است. این خرده داستان‌ها، مثل قلاب‌هایی به پیش بردن داستان اصلی کمک کرده‌اند و اجازه نداده‌اند سریال از رمق بیفتد.

۴. فضاسازی‌ کم‌نقص‌ از‌ دهه ۵۰

معمولا کارگردانان ایرانی برای درآوردن تصویرهایی از دهه ۴۰ و ۵۰ به شهرک سینمایی متوسل می‌شوند و هر چه نما دارند را در این لوکیشن خرج می‌کنند. همین زیاده‌روی در فیلمبرداری از شهرک سینمایی غزالی موجب شده تا بسیاری از صحنه‌ها و لوکیشن‌ها در فیلم و سریال‌های تاریخی تکراری باشد و دیگر کسی را جذب نکند.

سازندگان «رهایم کن» با درک درستی از این موضوع و با تیزهوشی، به فکر راحتی خودشان نبوده‌اند تا با فیلمبرداری از لوکیشنی ثابت، کارشان را انجام بدهند و بروند. آنها با انتخاب روستایی نسبتا بکر و ساختن دکور، لوکیشن  سریال را از فضای مصنوعی شهرک سینمایی خارج کرده‌اند و حال و هوایی تازه به سریال داده‌اند.

صحنه‌های مربوط به معدن خیلی خوب طراحی و چیدمان شده و کاملا حس حضور در معدن را می‌رساند. مشخص است کارگردان برای چیدن میزانسن این سکانس‌ها با برنامه کار کرده و زحمت کشیده است. اتوبوس‌ها، ماشین‌ها و اکسسوار صحنه در خانه و کافه و لوکیشن‌های مختلف با دقت طراحی و چیده شده تا همه چیز فضای قدیمی و سنتی دهه ۵۰ را بازنمایی کند.

رهایم کن

۵. از ریتم نیفتادن سریال

سریال‌های ایرانی ضعفی اساسی در فیلمنامه‌هایشان دارند. عالی شروع می‌شوند، پس از چند قسمت داستان آب می‌رود و در ادامه با از ریتم افتادن داستان، پایانی ضعیف را در سریال شاهد هستیم. اگر بخواهیم موردی اشاره کنیم، به موارد زیادی برخواهیم خورد.

«رهایم کن» برخلاف این رویه رایج، داستانش را خیلی مهیج و عجیب و غریب شروع نکرد. سریال از همان اول قطعات پازلش را باحوصله کنار هم قرار داد و به مخاطب فرصت آشنایی با شخصیت‌ها و سرگذشت‌هایشان را داد. پس از گذشت چند قسمت و آشنایی بیننده با شخصیت‌ها، سریال وارد داستان اصلی‌اش شد و تا الان به خوبی پیش رفته است. اگر «رهایم کن» بتواند همین ریتمِ خوبش را تا پایان حفظ کند به اتفاق خوبی در شبکه نمایش خانگی تبدیل خواهد شد.

۶. دیالوگ‌های جان‌دار و پرکشش

وقتی فیلمنامه فیلم یا سریال درست و حرفه‌ای نوشته شده باشد، هر بخش آن به نقطه قوتی تبدیل می‌شود. در کنار سناریو و شخصیت‌پردازی سریال، باید به فیلمنامه‌نویسان «رهایم کن» بابت نوشتن این دیالوگ‌های زیبا و جاندار تبریک گفت. سریال پر از دیالوگ‌های شنیدنی از دهان بازیگران است که هرکدام به فراخور نقش‌شان چیزی برای گفتن دارند.

گاهی دیالوگ‌های حکیمانه را از زبان ناصر می‌شنویم و گاهی شخصیت بهرام با دیالوگ‌های پینگ‌ پونگی و کری خواند‌هایش، بیننده را درگیر می‌کند. دیالوگ‌های عاشقانه حاتم و مارال یا حرف‌های پدر نائب سرخی‌ها، همه تر و تازه است و نمونه‌اش را چند وقت اخیر در کمتر سریالی شاهد بوده‌ایم.

رهایم کن

۷. ترکیب دلچسب صدا و موسیقی محسن چاوشی

صدا و موسیقی محسن چاوشی چنان به «رهایم کن» سنجاق شده انگار سریال ساخته شده تا محسن چاوشی برایش قطعه بسازد. استفاده از صدای چاوشی در «رهایم کن» ایده‌ای فوق‌العاده است. حسی که هنگام شنیدن تک آهنگ‌ها با صدای چاوشی پیدا می‌کنیم، کاملا با فضا و حس و حال سریال جور در می‌آید.

در قسمت‌هایی که محسن چاوشی قطعاتش در سریال پخش شده، شاید بار احساسیِ‌ بیشتر سریال بوده‌ایم. صدای چاوشی حتی تیتراژ پایانی را تحت تاثیر قرار داده است. شاید برایتان سوال پیش بیاید که کاش تیتراژ پایانی «رهایم کن» را محسن چاوشی می‌خواند اما به نظرم همین،‌ حسِ تازگی که هر چند قسمت یک بار از آهنگ‌های چاوشی در سریال می‌گیریم، خیلی بهتر از هر چیز دیگری است. اگر چاوشی آهنگ تیتراژ پایانی را می‌خواند، شاید صدایش در طول پخش سریال تکراری می‌شد و دیگر آن طراوت و جذابیت لازم را نداشت.

copied
ارسال نظر
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان
  • پربحث‌ترین‌ها

اخبار روز سایر رسانه ها

    اخبار از پلیکان

    وب گردی

      دیگر رسانه ها